باغ رویاهای من

پروازی به وسعت رویاهای شیرین یک عاشق

باغ رویاهای من

پروازی به وسعت رویاهای شیرین یک عاشق

الهـی سـیـــــنه ای ده آتــــش افـــــروز ....... در آن سیــنه دلــی و آن دل هــمه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست ....... دل افــسرده غــیر از آب و گل نیســـت

دلـــــم پر شعــــله گردان سینـــه پر دود ....... زبانم را به گـــــــفتن آتـــــــش آلـــــود

 

 

سکوتم را به باران هدیه کردم

 تمام زندگی را گریه کردم

 نبودی در فراق شانه هایت به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

**********

شبی خواب دیدم با خدا کنار ساحل قدم می زنم *

رد پای هر دوی ما روی ساحل بود *

وقتی برگشتم به گذشته نگاه کردم دیدم در مواقع سختی تنها یک رد پا در کنار ساحل است *

پس به خدا گله کردم : که ای خدا چرا در مواقع سختی مرا تنها میگذاری *

خدا لبخندی زدو گفت: فرزندم در ان مواقع تو بر دوش من

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ق.ظ http://www.behtarinbahane.blogsky.com

سلام عزیز
خوبی
وبلاگ زیبایی داری
چه شعرای قشنگی نوشتی
امیدوارم همیشه موفق وشاد باشی


به من هم سر بزن
خوشحال میشم
ممنونم
بای

هستی جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://delshoodegan.blogsky.com

سلام
عشق ما دهکده ایست که هرگز به خواب نمی رود
در فراسوی مرزهای تنت دوستت دارم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد