باغ رویاهای من

پروازی به وسعت رویاهای شیرین یک عاشق

باغ رویاهای من

پروازی به وسعت رویاهای شیرین یک عاشق

 

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریزو پی در پی

دم گرم خوشی را در گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را

نظرات 1 + ارسال نظر
محبوب دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:36 ب.ظ http://chalice.blogsky.com/

این شعر زیبا منو برد به دوران دبیرستان٬ انوقتی که از همه چیز و همه جا فارغ بودیم و زندگیمون خلاصه شده بود تو کتابها و نوشته های شریعتی:) مرسی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد