دوستی مثل شاخه گلی است که با یک لحظه غفلت خواهد پژمرد
کاش میشد غفلت نکنیم تا لحظه هایی رو که می تونستیم پرستویی باشیم تلخ نمی کردیم.
.....................................................................................................................................
مار توی لانه اش حلقه زده بود که آدم ها آمدند و گفتند: ما می خواهیم خوشبخت زندگی کنیم . از مهره هایت به ما میدهی؟
مار مهره هایش را به آدم ها داد . آدم ها رفتند و با مهره های مار ، گردنبند درست کردند و به گردن هایشان آویزان کردند ؛
آدامس قلقلی درست کردند و جویدند و باد کردند ؛
تیله درست کردند و و باهاش بازی کردند ؛
کوفته درست کردند و با لذت خوردند ؛
اما خوشبخت نشدند